بیوگرافی به معنای دقیق “شرح حیات نامه” است. در واقع، بیوگرافی شرحی است که درباره زندگی و عملکرد یک فرد ارائه میدهد. این شرح معمولاً شامل اطلاعاتی است مانند شغل، تحصیلات، تجربیات حرفهای، دستاوردها، علایق شخصی، موفقیتها و شکستها، و دیگر جزئیاتی که درباره زندگی شخص ارائه میشود.
بیوگرافی ها در موارد مختلف استفاده میشوند. به عنوان مثال، در صنعت هنر، بیوگرافیها درباره زندگی و آثار هنرمندان مطرح استفاده میشوند. در سازمانها و شرکتها اغلب بیوگرافیها در مورد رهبران، مدیران و اعضای تیمها ارائه میشود تا دیگران بتوانند درباره آنان بیشتر بدانند و ارتباط بهتری با آنها برقرار کنند. در حوزه رسانهها نیز بیوگرافیها در مورد سیاستمداران، نویسندگان، و افراد مشهور دیگر به کار میروند.
بیوگرافیها معمولاً با تحقیق و جمعآوری اطلاعات درباره شخص تهیه میشوند. منابعی مانند مصاحبهها با خود فرد، خانواده و دوستان نزدیک، مقالات موجود در رسانهها، تحقیقات علمی، کتب و منابع معتبر دیگر میتوانند برای تهیه بیوگرافی مورد استفاده قرار بگیرند.
منظور از شرح حیاتنامه یا بیوگرافی اعتبار است و به ما کمک میکند تا زندگی و شغل یک فرد را بهتر بشناسیم. معمولاً بیوگرافیها در کتب، مقالات، رزومهها و حتی در وبسایتها استفاده میشوند. آنها کمک میکنند تا ما با یک فرد آشنا شویم و درک بهتری از تخصص، تجربه، و موفقیتهای آن فرد پیدا کنیم.
بیوگرافی افراد در شهر پلاس
برای نمونه، اگر شما به دنبال بیوگرافی یک هنرمند مشهور میگردید، این بیوگرافی ممکن است اطلاعاتی چون تاریخ تولد، محل تولد، تحصیلات، آثار ماندگار، جوایز دریافتی، تجارب حرفهای، جشنوارهها یا اجراهای برجسته و تأثیرگذار و دیگر جزئیات مربوط به زندگی و خلاقیت او را شامل میشود.
به زندگینامهای که توسط خود شخص مورد نظر نوشته شود خودزندگینامه یا زندگینامه خودنوشت یا حسبحال یا اتوبیوگرافی گفته میشود.
از کهنترین نمونههای زندگینامه میتوان به کتابهای تاریخنگاران یونان دربارهٔ شرح زندگی شاهنشاهان ایران اشاره کرد از جمله کوروشنامه نوشته گزنفون.
نخستین کتاب زندگینامه در زبان فارسی نو کتاب لبابالالباب محمد عوفی است. در ادبیات فارسی کتابهای تألیف شده در سبک زندگینامه را تذکره میگفتند.
در ابتدا، زندگینامهها به عنوان یک بخش از تاریخ با تمرکز بر یک فرد خاص، با اهمیت تاریخی در نظر گرفته شد. انواع مستقل زندگینامهنویسی با تمایز از تاریخ عمومی از قرن ۱۸ ام شروع شده و فرمهای معاصر آن به قرن بیستم میرسد.
علوم روانشناسی و جامعهشناسی به نوبه خود در قرن ۲۰ ام اوج گرفتند و تأثیرات شگرفی را در شرح حالهای قرن داشتند. مرگ تئوری «مرد بزرگ» از تاریخ، نشان از طرز فکر در حال ظهور بود. رفتارهای بشر تئوری داروین را توضیح میداد. علم «جامعهشناسی» شرح حال افراد خود را نتیجه محیط زیست تصور میکند و فردیت را بیاهمیت جلوه میدهد. توسعه علم روانکاوی منجر به نفوذ بیشتر و درک جامع از موضوع شرح حال شده و شرح حال نویسان را تحریک میکند تا تأکید بیشتری روی دوران کودکی و جوانی داشته باشند. واضح است که ایدههای روانشناختی، روشی که زندگینامهها نوشته میشدند را تغییر میدهد، همچنانکه افزایش فرهنگ خود شرح حالنویسی به ما میگوید که چگونه راهی از درمان قرار میگیرد. مفهوم متداول از قهرمانان و روایت موفقیتها در برابر وسواس با تحقیقات روانشناختی شخصیتی ناپدید شد.
منتقد بریتانیایی لیتون استراچی انقلابی در هنر زندگینامهنویسی با ۱۹۱۸ اثر ایجاد کرد، ویکتوریای برجسته، شامل زندگینامه چهار رهبر برجسته از عصر ویکتوریا، کاردینال منینگ، فلورانس نایتینگل، توماس آرنولد و ژنرال گوردون میباشد. استراچی برای ایجاد زندگی در عصر ویکتوریا شروع به کار کرد تا نسل آینده آن را بخوانند. تا این مرحله که استراچی در مقدمه اشاره میکند که شرح حال عصر ویکتوریا ” بسیار شبیه جمعیت مقاطعه کار کفن و دفن است” و ” آهسته، مراسم ختم بربریسم” فضا را سنگین میکند. استراچی با ” دو جلد چرمی … مواد هضم نشده ” سنت را به مبارزه میطلبد، و چهار چهره نمادین را هدف قرار میدهد. روایت او اسطورهها که در اطراف این قهرمانان ملی ساخته شدهاند را تخریب میکند، کسی که نگاهی بهتر از این ندارد که ” مجموعهای از اشتباه منافقانه در امپراتوری “. شهرت جهانی این کتاب به دلیل لحن شوخ و بی ادبانه آن است، این کتاب مختصر و طبیعت دقیق دارد و دارای نثر هنری است.
در سالهای ۱۹۲۰ و ۳۰، نویسندگان زندگینامه به دنبال سرمایهگذاری بر روی محبوبیت استراچی با تقلید از سبک او بودند. این مکتب برجسته جدید، بتشکن تحلیلگران علمی، زندگینامههای داستانی شامل جمائیل بردفورد، آندره ماوریس و امیل لودوینگ در میان دیگران است. ” رد کردن شرح حال ” رابرت گریوز (آی، کلادیوس، ۱۹۳۴)، در میان آثار دنبالکننده استراچی برجسته بود. گرایش در زندگینامه ادبی همراه با زندگینامه عمومی نوعی از ” اطفاء شهوت با نگاه افراد مشهور” در دهههای ابتدایی قرن بود. درخواست تجدید نظر در این شکل دوم به خوانندگان بیشتر بر اساس کنجکاوی است تا بر اساس اخلاقیات یا میهنپرستی. در جنگ جهانی اول، تجدید چاپهای ارزان قیمت محبوبیت یافتند. دهه ۱۹۲۰ شاهد رونق زندگینامهها بود.
نویسنده فمینیست کارولاین هیلبران ملاحظه کرد که شرح حالها و زندگینامههای زنان در موج دوم فعالیتهای فمینیستی تغییر شخصیت دادهاند. او ذکر کردهاست زندگینامه نانسی میلفورد، زلدا، در سال ۱۹۷۰ به عنوان ” آغازگر دوره جدید از زندگینامه بانوان ” است زیرا در ۱۹۷۰ که ما برای خواندن آماده نیستیم زلدا توسط فیتزجرالد از بین رفته بود، اما فیتزجرالد او (نانسی): او روایت او (نانسی) را غصب کرده بود. با انتشار مجله تنهایی مای سارتون، که اولین جایی بود که یک زن داستان زندگی خود را تعریف میکرد، نه به عنوان پیدا کردن ” زیبایی حتی با درد ” و تبدیل ” خشم به معنویت”، اما با اعتراف به چیزی که پیشترها برای زنان ممنوع بود: رنج آنها، خشم آنها و پذیرش قدرت و کنترل زندگی خود. هیلبرون سال ۱۹۷۳ را به نام هدف قرار گرفتن زندگینامه بانوان نامگذاری کرد.
در سالهای اخیر، زندگینامههای چند رسانهای به محبوبیت بیشتری از فرم ادبی سنتی رسید. همراه با این مستندها فیلمهای با موضوعات زندگینامهها، هالیوود تعداد بیشماری از فیلمهای تجاری را بر اساس زندگی افراد مشهور ساختهاست. محبوبیت این فرم از زندگینامههای باعث گسترش کانالهای تلویزیونی و اختصاص آنها به زندگینامهها شدهاست شامل کانالهای A&E، کانال The Biography، و کانالانحطاط و سقوط امپراطوری روم. زندگینامههای آنلاین و سی دی نیز ظهور کردند. برخلاف کتابها و فیلمها، آنها اغلب یک روایت تاریخی را نمیگویند: در عوض، آنها آرشیوی از تعداد زیادی عناصر رسانهای گسترده دارند که مربوط به هر فرد است، شامل کلیپهای ویدئویی، عکسها و مقالات. پرتره زندگینامه در سال ۲۰۰۱ به وسیلهٔ هنرپیشه آلمانی رالف یولتزوفر ساخته شد. محقق رسانه لو مانوویچ میگوید که آرشیو به فرم پایگاه داده، به کاربران اجازه میدهد تا روشهای متعددی را استفاده کنند. «نوشتن زندگی» تکنیکهای موضوع یک مطالعه علمی است. در سالهای اخیر، این موضوع که آیا تمام زندگینامه داستان را به وجود آوردهاند مورد بحث قرار گرفتهاند، مخصوصاً زمانی که نویسندهها در مورد موضوعات مهم گذشته خود صحبت میکنند. رئیس کالج ولف استون در دانشگاه آکسفورد، هرمیون لی استدلال میکند که همه تاریخ در یک چشمانداز دیده میشوند که محصول جامعه معاصر ما باشند و در نتیجه حقایق زندگینامهها دائماً در حال تغییر هستند؛ بنابراین زندگینامه نویسان تاریخی که نوشته شدهاند تنها راه نشان دادن اتفاق افتادن آنها نیستند، این راهی است که آنها را بخاطر بسپارند. همچنین در مورد اهمیت فضا در زندگی نوشتن نیز مورد بحث قرار گرفتهاند.