به گزارش شهر بورس، در روزگاری که اعداد دستمزد به ظاهر رشد کردهاند، واقعیت سفره خانوارهای کارگری چیز دیگریست، سفرههایی که هر روز کوچکتر میشود؛ روایت واقعیت تلخ زندگی کسانی است که برای تأمین سادهترین مایحتاج زندگی خود، باید میان نان و شیر، گوشت و برنج یکی را انتخاب کنند.
اقتصادی که قیمت لوبیا چیتی از نیم میلیون تومان گذشته و گوشت ران گوسفندی کیلویی یک میلیون تومان شده است، دیگر جایی برای تعارف باقی نمیگذارد.
اینجا دیگر حرف از تجمل نیست؛ صحبت از سادهترین مایحتاجیست که خانوادهای برای زنده ماندن به آن نیاز دارد. در چنین شرایطی، کارگرانی هستند که هر روز صبح با امید کسب روزی حلال پا به محیط کار میگذارند ولی شب با دستانی خالیتر از دیروز به خانه برمیگردند.
آنها روزانه برای ۳۴۶ هزار تومان کار میکنند؛ عددی که حالا دیگر حتی پاسخگوی خرید چند قلم کالای ساده در فروشگاه نیست حتی به اقتصادیترین شکل ممکن هم حساب کتاب کنند باز هم کم میآورند.
این روزها، خرید یک کیلو عدس یا برنج ایرانی، برای خیلی از کارگران به تصمیمی سخت و همراه با حسابوکتابی دقیق تبدیل شده است، دیگر نمیشود بدون فکر کردن، چیزی برداشت و در سبد گذاشت؛ همه چیز باید سنجیده شود شاید اگر امروز شیر بخرند، نتوانند تخممرغ بخرند. اگر عدس بخرند، خرید گوشت را باید فراموش کنند.
این گزارش روایتی واقعی از همین زندگیهاست؛ سفرههایی که هر روز کوچکتر میشوند و مردمانی که زیر بار تورم، با سیبزمینی و نان، جای خالی برنج و گوشت را پُر میکنند.
در سال ۱۴۰۴، حداقل دستمزد روزانه کارگران به ۳۴۶ هزار تومان رسیده؛ عددی که اگرچه نسبت به سال گذشته افزایش داشته، اما در برابر واقعیت بازار و قیمتهای امروز، همچنان ناچیز است. مجموع دریافتی ماهانه یک کارگر مجرد با یک سال سابقه، حدود ۱۳ میلیون و ۷۷۲ هزار تومان است و این رقم برای یک کارگر متأهل دارای یک فرزند، با در نظر گرفتن مزایایی همچون حق مسکن، بن خواربار، پایه سنوات و حق اولاد، به ۱۵ میلیون و ۳۱۲ هزار تومان میرسد. اما تمام این محاسبات روی کاغذ است. در زندگی واقعی، آنچه مهم است توان خرید همین روزانه ۳۴۶ هزار تومان است؛ رقمی که باید پاسخگوی سفرهای باشد که هر روز کوچکتر میشود.
وقتی خرید سادهترین مواد غذایی، تبدیل به چالش میشود
در تیرماه ۱۴۰۴، بررسی قیمت کالاهای اساسی در فروشگاههای آنلاین نشان میدهد که با حقوق یک روز کار، حتی تهیه اقلام ضروری نیز به سختی ممکن است. با یک جستجوی ساده در فروشگاههای آنلاین، عدس ۹۰۰ گرمی حدود ۲۱۹ هزار تومان قیمت دارد. یعنی یک کارگر با درآمد روزانهاش فقط کمی بیش از یک بسته عدس میتواند بخرد. همچنین برنج ایرانی کیلویی ۲۵۰ هزار تومان شده است. با حقوق یک روز، فقط ۱.۳ کیلو برنج میتوان خرید.
گوشت گوسفندی کیلویی یک میلیون تومان قیمت دارد. با حقوق یک روز، حدود ۳۴۰ گرم گوشت قابل خرید است.
در بخش لبنیات، ماست ۱.۵ کیلویی حدود ۱۹۹ هزار تومان است. با ۳۴۶ هزار تومان فقط یک یا دو عدد میتوان خرید.
شیر یک لیتری با قیمت ۶۰ هزار تومان، از معدود اقلامی است که خرید چند عدد از آن ممکن است.
در بین اقلام ارزانتر، سبزی ۶۰ هزار تومان و سیبزمینی ۳۰ هزار تومان قیمت دارند. کارگر میتواند با حقوق یک روز، حدود ۶ کیلو سبزی یا بیش از ۱۱ کیلو سیبزمینی بخرد.
در چنین شرایطی، بسیاری از خانوادههای کارگری، دیگر گوشت را بهصورت هفتگی یا حتی ماهانه هم نمیخرند. برنج جای خود را به ماکارونی داده و لبنیات پرچرب جای خود را به اقلام کمچرب یا حتی حذف کامل داده است. سفرهها حالا نهفقط کوچکتر، بلکه فقیرتر هم شدهاند.
امروز کارگر ایرانی در حال از دست دادن حق سادهی خود یعنی توان خرید غذایی متنوع و مغذی برای خانوادهاش است که روزگاری بدیهی تلقی میشد.شاید روی کاغذ، حقوق کارگر نسبت به سال قبل ۴۵ درصد رشد کرده باشد، اما در عمل، نهتنها وضع بهتر نشده، بلکه فشار بیشتری به سفره خانوارهای کارگری وارد شده است.
سفرههایی که هنوز هستند، اما چیزی برای خوردن ندارند
در کشوری که قیمت اقلام اساسی هر روز بالا میرود و سیاستهای حمایتی تنها در بخشنامهها باقی میمانند، کارگر ایرانی با حقوق روزانهاش باید برای هر لقمهاش تصمیم بگیرد. تورم، دیگر فقط یک عدد در گزارشهای اقتصادی نیست؛ سایهای است که بر سفره خانوادهها افتاده و رنگ غذا را کمرنگتر کرده است.