شهر آرام
زنان، مخاطبان طرح جدید نیروی انتظامیاند؛ طرحی که در دورههای قبل با عنوانهای دیگری که معروفترین آن همان گشت ارشاد است، اجرا و به سرنوشتی که برای همه عیان است، دچار شد. گروه بزرگی از زنان در دو دهه گذشته بارها سر از مرکز پلیس امنیت اخلاقی درآوردهاند؛ زنانی که به دلیل کوتاهی مانتو یا عقب بودن شال و روسری، سوار ونهای گشت ارشاد میشدند، آنجا مقابل دوربین پلیس با پلاکاردهایی در گردن، از آنها عکاسی و پروندههایی برایشان تشکیل میشد. در ادامه هم با تعهد و تعویض لباس، پس از ساعتها معطلی در سالنی کوچک، آزاد میشدند.
تکرار این اتفاق، مساوی بود با پیگیریهای قضایی و پیچیدگی پرونده. از آن طرف مالکان خودرو هم که در چند سال گذشته بهطور مداوم با پیامکهای حجاب مواجه بودند، با تعهد، توقیف چند هفتهای خودرو، شرکت در کلاسهای آموزشی و… محکوم میشدند. مقابل درهای ورودی پلیس امنیت اخلاقی در خیابان وزرای تهران، همیشه صفی طولانی از این افراد دیده میشد که یا برای آزادی عزیزانشان آمده بودند یا برای آزادی خودروهایشان.
حالا با این طرح شکستخورده، از روز گذشته فرمانده تازه نفس نیروی انتظامی، تصمیمات دیگری گرفته است. اینبار قرار است دوربینها ناظر باشند و با ثبت تصویر، افراد را فرابخوانند و دادگاهی کنند. شهر روز گذشته اما بهظاهر آرام بود، زنان با پوششی که از ماههای گذشته انتخاب کردهاند در خیابان رفتوآمد میکردند و نه کسی نگاهی به آنها میانداخت، نه تذکری میشنیدند.
نارضایتی بیشتر
آقای حسینی، راننده تاکسی است. او در حاشیه خیابان فاطمی ایستاده، گردشی کار میکند اما صبح دیروز سرویس دبیرستان دخترانهای بوده و به آنها بابت حجاب تذکر داده: «به آنها گفتم از امروز روسری سرتان باشد، جریمهام نکنند. هفتههای گذشته اینطور نبودم و تذکر نمیدادم اما از این هفته بهدلیل اجرای طرح برخورد با بیحجابی، به مسافران تذکر دادم.» او میگوید که قبلا یک بار برایش پیامک حجاب آمده آنهم بهخاطر سوار کردن چند دانشآموز از یک مدرسه اقلیت مذهبی: «این اقدامات فقط نارضایتی را بیشتر میکند و مردم را مقابل هم قرار میدهد.
بعید میدانم با تهدید کردن اقدامی صورت گیرد. باید مسائل اجتماعی بررسی شود و بعد بر اساس آن اقدام کنند. بعضی مسائل، حقوق شهروندی است و باید رعایت شود.» راننده تاکسی خط فردوسی – هفت تیر، در اوایل میانسالی است. او از ساعت هشت صبح تا آن ساعت از ظهر، در خیابانهای شهر بوده و میگوید که اگر مسافرش حجاب نداشته باشد هم او را سوار میکند: «او مو دارد، من هم مو دارم. مو قیچی میشود و به سطل آشغال انداخته میشود.
ارزش اینهمه بگیروببند را ندارد. اینها دیگر مسئلهای نیست که بخواهیم بهخاطرش اینهمه با هم بجنگیم.» به گفته او در این مدت برایش پیامک حجاب نیامده است با اینکه مسافران بدون حجاب هم داشته. از صبح هم افرادی را در خیابان با این مدل پوشش دیده است.
هنوز دستوری ندادهاند
ایستگاههای هفتتیر، چهارراه ولیعصر، دروازه دولت، فردوسی، میدان ولیعصر و طالقانی، خلوت است و خبری از برخوردها نیست. در گوشه متروی تئاترشهر اما یک روحانی نشسته که به گفته غرفهداران اطراف، او همیشه همینجاست و مشاورههای مذهبی میدهد. سایر ایستگاهها همان بخش را هم نداشتند. در ایستگاه فردوسی، اتاقک پلیس، خالی است.
یکی از نیروها مقابل در ایستاده و نگاهی به اطراف میاندازد. او هم میگوید که دستوری برای برخورد یا تذکر در زمینه بیحجابی به آنها داده نشده اما احتمالا اتفاق خواهد افتاد: «فعلا چیزی به ما ابلاغ نکردهاند. البته گفتهاند که برای این گروه در مترو و فرودگاه خدمات ارائه نشود اما هنوز به صورت ابلاغی نبوده است.» در ایستگاه مترو تئاترشهر، ماموری برای تذکر لسانی نایستاده، غرفهداران میگویند که روی این ایستگاه مترو حساسیتی وجود ندارد اما از سایر ایستگاهها خبر دارند که تذکراتی به افراد داده شده است. ماموران راهنمایی و رانندگی، گوشهبهگوشه خیابان ایستادهاند.
یکی از آنها در پاسخ به این سوال که آیا به شما دستوری برای برداشتن پلاک خودروهای با سرنشین بیحجاب داده شده، میگوید: «همیشه به ما میگویند که پلاک خودروهایی که سرنشینانش حجاب ندارند را بردارید و گزارش کنید. من هیچوقت اینکار را نمیکنم مگر اینکه مورد حاد باشد.» با این همه او تاکید میکند که هنوز دستوری به آنها ندادهاند که اینکار را انجام دهند.
نامه 120 پزشک خانم به سران قوا درباره حجاب
با زور نمیشود
زن میانسالی چشم دوخته به ویترین مغازه کفشفروشی در خیابان انقلاب. ماجرا برایش جالب است. مقنعه سرمهای و مانتوی بلند مشکی به تن دارد و موهایش دیده نمیشود. او میگوید که همین پوشش از نظر خانواده اش بدحجابی است؛ چراکه خانوادهاش همه چادریاند و پوشش او را قبول ندارند. او اما خودش را با این شرایط دوست دارد: «بهطور کلی من به حجاب اعتقاد دارم و البته که در کشور ما هم الزامی است، نمیشود بعد از اینهمه سال دوباره به شرایط قبل از انقلاب بازگشت. به اعتقادم بهتر است در این زمینه فرهنگسازی شود و از آن طرف پوششی که مقبول نیست اصلا تولید نشود که دختران و پسران آن را نخرند.»
او معتقد است، با روشهایی که در پیش گرفته شده هیچکس پوششاش را رعایت نمیکند: «وقتی مثلا یک آقایی یک سطل ماست روی سر یک خانم بدون حجاب میریزد، حتی اگر آن زن یک روزی میخواست که حجاب داشته باشد یا روسری سرش کند هم، دیگر این کار را نمیکند. هیچوقت با زور نمیتوان کاری انجام داد. درباره مرگ مهسا امینی هم همین اتفاق افتاد. از قبل مردم ذهنشان نسبت به این مسئله آماده بود. دل جوانان ما پر است.»
ترس و ناامیدی
برنامه جدید پلیس برای برخورد با زنانی که بیحجاب خوانده میشوند، موجب احساسات مختلفی میان زنان شده است. تعدادی از آنها از این احساسات میگویند. سمانه میگوید: «نمیتوان منکر ترسی شد که در دل زنان دراینباره ایجاد میشود اما زنانی که در چندماه گذشته، نوع رفتارشان را عوض کردهاند، نوعی امید هم برای درست دیده شدن در فضای شهری دارند که حالا با تهدید روبهرو شده است.
احترام به انتخاب و عقیده شهروندان، یک اصل جهانی است و کاش بیش از این مورد تهدید نباشد.» فاطمه هم میگوید؛ بیشتر از ترس دچار ناامیدی شده است: «دلیلش این است که احساس میکنم سیستم به جای فکر کردن به راهحل و اصلاح، به فکر پافشاری روی گفتمانی است که کار را در همه زمینهها به اینجا کشانده است. احساس میکنم باوجود همه هزینهها، احساس مردم درک نشده و رویکرد جدید در برابر مطالبات مردم در نظر گرفته نشده است. انگار که همه راهها بسته است.»
مهتاب هم میگوید: «برای من خشم، احساسی بود که درباره این شنبه بیشتر احساسش کردم. این شنبه قرار است ما را به کجا برگرداند؟ تزریق ترس به زنان، کاری ضداجتماعی است و ما را دچار احساس فشار بیشتر میکند.»
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0